love U
دنـــیــا ایــنــجـــور نـمـی مــونــه
 
 
پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 15:57 ::  نويسنده : YASHAR
آموخته ام كه خدا عشق است و عشق تنها خداست، آموخته ام كه وقتی ناامید می شوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار می كشد، دوباره به رحمت او امیدوار شوم، آموخته ام اگر تا كنون به آنچه خواستم نرسیدم خدا برایم بهترش را در نظر گرفته، آموخته ام كه زندگی دشوار است ولی من از او سخت ترم...


دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 16:24 ::  نويسنده : YASHAR

من تمنا کردم...که تو با من باشی....تو به من گفتی:هرگز!!!....

پاسخی سخت و درشت....و

مرا غصه ی این پاسخ...کشت!!!

آخر ای دوست! نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید؟

سوخت در آتش و خاکستر شد، چشمهای تو به دادش نرسید!

داغ ،ماتم شد و بر سینه نشست!

اشک حسرت شد و بر خاک چکید!!!

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد!که تو رفتی و دلم لحظه ای بند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس اینجا به تو مانند نشد!

خواستند از تو بگویند شاعرها شبی

عاقبت با قلم شوم نوشتند:نشد!!!



ادامه مطلب ...


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 18:30 ::  نويسنده : YASHAR

خدا جون می شه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم، "دیگه وقتشه بمیری"!

خدا جون می گن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی

اگه راست می گی، ببینم، عشق من کجاست؟ می دونی؟

خدا جون می خوام یه کاری بکنی بخاطر من...

من می خوام که زود بمیرم! آخه سخته زنده موندن!

خدا جون تو تنها هستی، میدونی تنهایی سخته

من که تقصیری نداشتم... پس چرا تنهام گذاشته؟؟؟

خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت!

ولی عمر اون زیاد شه، حتّی واسه ی یه ساعت!

"خدا جون می شه تو امشب منو تو بغل بگیری"

"بگی آروم توی گوشم: دیگه وقتشه بمیری!!!"



سه شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : YASHAR

من پذیرفتم شکست خویش را
 پندهای عقل دور اندیش را
 من پذیرفتم که عشق افسانه است
 این دل درد آشنا دیوانه است
 می روم شاید فراموشت کنم
 در فراموشی هم آغوشت کنم
آرزو دارم نفهمی درد را
 تلخی برخوردهای سرد را !!!

 

مطالب قشنگ در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


سه شنبه 20 دی 1390برچسب:, :: 11:53 ::  نويسنده : YASHAR

افتاد سنگی از بامی 

بر سر عارف نکو نامی،

گفت:حمد ای خدای بنده نواز،

     شاکرم ای کریم سنگ انداز ،    

 رهرویی گفت:این چه گفتار است؟

 خداوند شکر خواه، کی خواهان آزار است؟

خنده ای کرد و گفت آن دانا

تو چه دانی حدیث او با ما؟

خواست گوید به خفا در گوشم

که ای فلانی... نیستی فراموشم



ادامه مطلب ...


دو شنبه 19 دی 1390برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : YASHAR

دستام بوی خاک میداد... 

به جرم چیدن گل، منو به دار آویختند 

اما هیچکس نگفت شاید گلی کاشته باشم...!



دو شنبه 19 دی 1390برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : YASHAR

........♥#########♥
.....♥#############♥
...♥###############♥
..♥#################♥..................♥###♥
..♥##################♥..........♥#########♥
....♥#################♥......♥#############♥
.......♥################♥..♥###############♥
.........♥################♥################♥
...........♥###############################♥
..............♥############################♥
................♥#########################♥
..................♥######################♥
....................♥###################♥
......................♥#################♥
........................♥##############♥
...........................♥###########♥
.............................♥#########♥
...............................♥#######♥
.................................♥#####♥
...................................♥###♥
.....................................♥#♥
.......................................♥
.......................................♥
.....................................♥
...................................♥
.................................♥
..............................♥
............................♥
.........................♥
......................♥
..................♥
.............♥
.........♥
......♥
....♥
......♥......................♥...♥
..........♥.............♥............♥
..............♥.....♥...................♥
...................♥.....................♥
................♥......♥..............♥
..............♥.............♥....♥
.............♥
...........♥
..........♥

 

 

منو ببخش عزیز من ، اگه می گم باهام نمون

دستای خالیمو ببین آخر قصه رو بخون

ترانه ای رو که برات گفته بودم فروختمش

با پول اون نخ خریدم  زخم دلم رو بستمش

همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم

تو عشقتو ازمن بگیر من واسه تو خیلی کمم

بین من و تو فاصله است ، یک در سرد آهنی

من که کلیدی ندارم ،  تو واسه چی در می زنی

این در سرد لعنتی  شاید که نخواد وا بشه

قلبتو بردار و برو قطار داره سوت می کشه

همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم

تو عشقتو از من بگیر من واسه تو خیلی کمم

     من واسه تو خیلی کمم

به ادامه مطلب بروید. خیلی قشنگه



ادامه مطلب ...


شنبه 17 دی 1390برچسب:, :: 17:53 ::  نويسنده : YASHAR

  آنه!
تكرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟

وقتی روشنی چشمهایت،
در پشت پرده های مه آلود اندوه،
پنهان بود.


با من بگو از لحظه لحظه های مبهم كودكی ات،
از تنهایی معصومانه دستهایت.

آیا می دانی كه در هجوم دردها و غم هایت،
 و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات،
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟

آنه!
اكنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری،
در آبی بیكران مهربانی ها به پرواز درآیی.

 و اینك آنه!
شكفتن و سبز شدن در انتظار توست،
در انتظار تو...

عکس های قشنگ در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 12:24 ::  نويسنده : YASHAR

عکس والپیپر عاشقانه - AksFa.Net

به نام آنکه دوست را آفريد، عشق را،
رنگ را... و به نام آنکه کلمه را آفريد.
توي اين شهر غريب، گاهي که دلم به اندازه تمام غروبها مي گيرد
وقتي بين اين همه آدم جور واجور خودمو تنها مي بينم
چشمامو فراموش ميکنم...
به قلبم مي نگرم و همه چيز را به عهده او مي گذارم
فقط اوست که از اين حقيقت پنهاه در قلبم آگاهي دارد
 
اي کاش قلبها.... در چهره بودند
اي کاش مي دانستيم دستهاي عشق چه معجزه گريست
و اي کاش مي شد زمان و سرنوشت را از سر نوشت
لحظه ها را ديوانه وار ورق مي زنم و هرکجا که قلبم نمي تپد،
صفحه اي پاره ميکنم و باز ورق ميزنم...
شايد در آخر اين کتاب به صفحه وصال برسم
آري، بي اختيار و رق مي زنم چون هراسانم...
از فاصله ها نفرت دارم و از سفر خسته
نازنين، فاصله همه چيز را مي شکند،
بيخود نيست که ابرها از دوري زمين هميشه مي گريند!
اما دريغ که گريه دستانم نيز مرا به تو نمي رساند
دريغ که نمي توانم نامت را فرياد بزنم و شيشه سکوتم را بشکنم
 
من از تراکم ابرهاي سياه مي ترسم
من از فاصله بين ابرها مي ترسم
اي بهترينم، من از فاصله مي ترسم و کسي
دلهره هاي بزرگ قلب کوچکم را نمي شناسد
و يا اشکهاي سرازيرم را در دل شب نمي بيند
جنس هر اشک خود شيشه اي از عشق است
گويند که شيشه ها عاشق نمي شوند
ولي وقتي روي شيشه بخار گرفته اي نوشتم دوستت دارم؛
گريست....
از دوريت قلبم نيز بي اختيار ميگريد...
قلبي که شيشه اي نيست، ولي در سکوت و
دوريت  در آن طرف مرزها مي شکند
چشمانم در فراغت به نقطه اي دور در سرخي غروب مي نگرند
و در انتظار برگشت خورشيد هستي بخش تا هنگام طلوع
معناي سرخي عشق و تاريکي فاصله را تجربه مي کنند
 
با اين همه، نازنينم، اين تمام واقعيت عشق نيست
از هر دل کوه، کوره راهي مي گذرد
و هر اقيانوسي به ساحلي مي رسد
و شبي نيست که طلوع سپيده ايي در پايانش نباشد
از چهار فصل دست کم يکي که بهار است
و من هنوز تو را دارم......


یه شعر قشنگ در ادامه مطلب: من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : YASHAR

  

من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: درعصرهاي انتظار،به حوالي بي کسي قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو! کلبه ي غريبي ام را پيدا کن، کناربيدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهاي رنگي ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو! حرير غمش را کنار بزن!

 مرا مي يابي



ادامه مطلب ...


یک شنبه 4 دی 1390برچسب:, :: 14:27 ::  نويسنده : YASHAR

اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی
آهسته رد شو .... غم را با هزار بدبختی خوابانده ام !!
.......................

بنگر که بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است ..... “تو“
............................

در خیال من بمان ، اما خودت برو ، آنکه در رویای من است مرا دوست دارد ، نه تو !
..............................

 

به دلم افتاده بود که امشب حتماً
خوابت را می بینم ..... آنقدر خوشحال بودم که تا صبح خوابم نبرد

 

......................

حـالا اشکها هـم شـبـیـه تـو شـده انـد , گـریـه کـه می کـنـم نـمی آیـنـد



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 5 دی 1390برچسب:, :: 20:19 ::  نويسنده : YASHAR

http://s1.picofile.com/file/6729756536/8787.jpeg

خدای من!
تنهایی چه تلخ بود اگر حضور شیرین تو نبود وبی کسی چه دشوار اگر توجای همه راپرنمیکردی...
خدای من!
آنقدر تعابیر دوست داشتن برای غیرتو مستعمل شده که نمیدانم باکدام واژه بگویم"دوستت دارم"
خدایا!
تو اگر نباشی به که میتوان گفت حرفهایی راکه به هیچ نمیتوان گفت؟
مدعیان رفاقت هرکدام تانقطه ای همراهند,عده ای تا مرز مال,عده ای تا مرز آبرو, عده ای تا مرز زمان و همگان تامرز این جهان...
تنها تویی که همواره میمانی پس بمان!
خدای من!
سبک آمده ام و بادستهای تهی سنگین بازم مگردان

 

داستان زيباي خدا و گل در ادامه مطلب هست حتما بخونين.

بهاربيست                   www.bahar-20.com 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 1 دی 1390برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : YASHAR

 

عکس والپیپر عاشقانه - AksFa.Net

یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی هم نفس ، سهم من از بودن تو یه خاطرست همینو بس، تو این مثلث غریب ستاره ها رو خط زدم دارم به آخر میرسم از اونور شب اومدم ، یه شب که مثل مرثیه خیمه زده رو باورم میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم، بزار که کوله بارمو رو شونه شب بزارم باید که از اینجا برم فرصت موندن ندارم ، داغ ترانه تو نگام شوق رسیدن تو تنم ، تو حجم سرد این قفس منتظر پر زدنم ، من از تبار غربتم از آرزوهای محال قصه ما تموم شده با یه علامت سوال ؟ 

.....................

یعنی باید باور کنم دیگه نیستی یعنی باید باور کنم چه جوری میتونم اون همه خاطراتتو یه شبه پرپر کنم یکی دو روز نیست آخه صحبت یه عمره که دارم برای تو میمیرم میدونم محاله بدون تو نمیتونم یه لحظه رو سر کنم ، مگه منو دوستم نداری که این جوری میزاری میری بی خیال ما میشی مگه فکر کردی من بازیچم که یه روز میگی دوستم داری و فرداش میری ،آخه چه جوری باور کنم رفتن تو برام مرگه بدون تو نمیتونم ، بگو کی اومد به جای من افتادم از چشمای تو نگو لایق تو نبودم.

 

 

 

و شاید سرنوشت من چنین بود که عشقت تا ابد با من عجین شود.

                                                   

 

 گریه شاید زبان ضعف باشد
شاید کودکانه
شاید بی غرور…
اما هر وقت گونه هایم خیس می شود
می فهمم نه ضعیفم نه کودکم
بلکه پر از احساسم…

نبار باران!
زمین جاى قشنگی نیست!من ازاهل زمینم
خوب میدانم
که گل درعقدزنبوراست
ولی سودای بلبل داردوپروانه راهم دوست میدارد



ادامه مطلب ...


جمعه 3 دی 1390برچسب:, :: 13:42 ::  نويسنده : YASHAR

hamtaraneh.com

تو را که دارم دنیا مال من است
دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است
صدای تپشهای قلبم ، هنوز باور ندارم که عاشقم
هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم
اگر تو نباشی ...
آری عزیزم ... میمیرم
تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم
لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم
و یک نفس فریاد میزنم عشق من دوستت دارم
نمیدانم باور کرده ای که تنها تو را دارم 
باز هم میگویم عزیزم ، تو آنقدر خوبی که من لیاقت تو را ندارم
درهای قلبم را بر روی همه بسته ام
هنوز در شور و شوق این عشق به حقیقت پیوسته ام
وقتی که فکر میکنم که با توام 
نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام
اینک که دارم برایت از احساسم نسبت به تو مینویسم
میدانم لحظه ای که آن را برایت میخوانم تو با شنیدن این احساس اشک میریزی
پس همین حالا خواهش قلبم را بپذیر و اشک نریز ،
اینها همه حرف دلم بود عزیز
من که گفتم اشک نریز ، پس چرا اینک چشمهایت شده خیس؟
قطره های اشکت بر روی قلبم ریخته
قلبم با تمام وجود طعم شیرین عشق را با تو چشیده
نمیدانی چقدر خاطر تو برایم عزیزه
تا به حال یار وفاداری را مانند تو ندیده
تو را که دارم دنیا مال من است،
دیگر آرزویی ندارم چون همان یک آرزویم که تو بودی به حقیقت پیوسته است!

 



شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 9:44 ::  نويسنده : YASHAR

          عکس عاشقانه فانتزی

نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ، درک کن چه حسی دارم ، همیشه میمانم مال تو…
کاش میشد سهم من از با تو بودن تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار…
هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم ، اینگونه است که آرام میشوم ، دلم را راضی میکنم و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم
دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در میان میگیرد یاد تو را ، درد دل میکند با خاطره هایت ، تکرار میکندحرفهایت ، حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری …
نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ، نشسته ام بر روی ابرهای خیالت ، و در رویاهای تو سیر میکنم آسمان دلتنگی ام را….
نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای در فکر تو نباشم ، هیچگاه فکر نکن که در حال فراموش کردن تو باشم
درست است که روزها میگذرد، چه زود آسمان تاریک امشب ، روشنی فردا میشود اما نمیگذرد ، نمیگذرد ، نمیگذر هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم ، تمام نمیشود ، تمام نمیشود ، تمام نمیشود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم…
هر چه دوست داری از من بخوا جز فراموش کردنت ، اگر میخواهی بروی برو اما من هستم ، آنقدر میمانم تا ماندنم مرا یاری کند ، تا دوای عشقت مرا درمان کند…
میمانم و میمانم تا لحظه مرگم ، آنقدر عاشقت میمانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند…
نه عزیزم به این خیال نباش که روزی سرد شوم ،جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم ،دنیا را از من بگیرند با تو دوباره صاحب دنیا میشوم ….
هیچگاه نمیتواند کسی تو را از من بگیرد، میدانی که قلبم بی تو میمیرد،تو در قلبمی و هیچگاه دنیای عاشقانه من نمیمیرد….



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 4 دی 1390برچسب:, :: 9:35 ::  نويسنده : YASHAR

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

بانوی دریای من...

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

 



درباره وبلاگ


سلام. از این که به وبلاگ من اومدین کمال تشکر را دارم و امیدوارم که لحظات خوبی را داشته باشین همه ی صفحات رو بخونین ادامه ی نوشته ها در صفحات بعد که شماره صفحات در انتهای همین صفحه هست کلیک کنین و بخونین. در ضمن با عضویت در وبلاگ راست کلیک شما فعال میگردد برای کپی مطالب نظر یادتون نره و در خبر نامه و وبلاگ ما عضو شوید. متشکرم. يــــاشـــار کـــــریـــمــــی ...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فقط U و آدرس trt.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 247
بازدید کل : 29195
تعداد مطالب : 273
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

خدمات وبلاگ نويسان-بهاربيست