love U دنـــیــا ایــنــجـــور نـمـی مــونــه |
||
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:25 :: نويسنده : YASHAR
تحمل کردن قشنگه اگه قرار باشه یه روزی به تو برسم انتظار آسونه اگر قرار باشه دوباره تو رو ببینم زندگی شیرینه اگه قرار باشه دستاتو تو دستام بگیرم مشکلات حل میشه اگه قرار باشه روزی به پات بمیرم اشکهام به لبخند تبدیل میشه اگه یه بار ببوسمت و لبخندهام دوباره به اشک فقط اگه ببینم خیال رفتن داری ،، اما بدون دوستت دارم از پشت این همه فاصله از پشت این همه حرف دوستت دارم تا بی نهایت عشقم ادامه مطلب ... شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:23 :: نويسنده : YASHAR
تو می خندی ... حواست نیست ... من آروم می میرم منو پوک می زنی آروم تنم می لرزه و می ری ... حواست نیست تو می خندی شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:20 :: نويسنده : YASHAR
همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی ! یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو ! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن... و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم ! تو نگرانم نشو !! همه چیز را یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که بی تو بخندم..... یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....! یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو ! یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم .... و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم ! اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ... که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ... و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم .... تو نگرانم نشو !! فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت . شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:14 :: نويسنده : YASHAR
برای نبودن که . . . جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : YASHAR
معنای زنده بودن من پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : YASHAR
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند ....... صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد
سکوت را نوازش می دهند و جای خالی آدم های شب نشین را با نگاهی معصومانه پر می کنند ............
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : YASHAR
بـــاران کــه میــبـارد....
دلــم بـرایـت تنـگ تـر می شــود
راه می افـتــم ... بـــدون چـتـــر
من بـغض مـی کنــم ....آسمــان گـریـه
پلک هایت را آرام روی هم بگذار من در درون چشم هایت منتظرت نشسته ام بگذار سیاهی چشمانت تمام وجودم را در بر گیرد از روشنایی بیزارم از دیدن.... وقتی تو نباشی از دیدن همه دنیا بیزارم بگذار به فاصله ی یک پلک به هم زدن تو را ملاقات کنم هرچند کم و کوتاه اما همان یک لحظه تمام دنیا را میبینم
آسون نشو ای همسفر ویرون نشو ای در به در منو بگیر از همهمه منو به خلوتت ببر معجزه کن خاتون من تولدی دوباره کن منو ببر به حادثه شبو پر از شراره کن ستاره پرپر میکنی اي نازنين گریه نکن پروانه آتش میزنی تو اینچنین گریه نکن گریه نکن ای شب زده ای شب نشین گریه نکن گریه نکن گریه نکن خاتون هم گریز من برای این دربه در بی سرزمین گریه نکن چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : YASHAR
دلم هر لحظه چون پروانه بخاطرت بال بال میزند وقتی تو میایی در گذره یادم قلبم چه پر سر و صدا عشقت را فریاد میزند اگر خدا قوله چراغم شود میخواستم -که عشقم را به دلت پیوند زند دنیا را از برای تو- با تو میخواهم گر نه مرگ همین لحظه -زنگش را زند چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : YASHAR
هیچ وقت گریه نکن ! چون هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد.
چند صباحی است که دل را معبد عشقت نهادم و از فراسوی فاصله ها نگاه مهربانت را بر خود خریدم روزگاری بود که تنهاییم را با مرغان آسمان تقسیم می نمودم و همراه با بارش باران دل تنهایم را نوازش می کردم تا اینکه نامت را شنیدم و همانا عشق بزرگت را با دنیای تنهاییم تعویض نمودم مهربانا اگر روزی یاد من در قلبت از بین رفت شکایتی ندارم زیرا یاد تو را با خود همراه خواهم کرد. در چشمانت چیست که مرا به سوی خود میکشد؟ در گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟ در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟ آیا میبینی که تو را میبیند؟ صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم دوست ندارم که بگویم دوستت دارم دوست دارم که بدانی دوستت دارم. چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 11:51 :: نويسنده : YASHAR
من با تو سخن می گویم . . . . . رساتر از همیشه و تو حرفهایم را می شنوی . . . . . روشن تر از هر روز بگذار از عشق سخن نگویم بگذار وسعتش را در حصار كلمات محدود نكنم چرا كه من عشق را با كلام در نیافتم برای من عشق نه كلام است ، نه صوت و صدا چیزی است وسیع تر از همه اینها ، وسیع است و با نجابت . . . . . مانند دلت با شكوه است و پر رمز و راز . . . . . همانند چشمانت عمیق است و پر از صداقت . . . . . همانند اندیشه هایت بگذار دریا بداند، رقیبی دارد به زلالی قلبت و به ژرفناكی نگاهت و گفتی كه معنای عشق در انتظار است و در فاصله ها ! و من تمام این فاصله ها را با صبر و انتظار به تماشا نشسته ام ! چه رازیست در این فاصله . . . . . نمی دانم كه هر چه میگذرد مرا شیداتر می كند . . . و من . . . . . شیدا می مانم بگذار از عشق سخن نگویم بگذار وسعتش را در حصار كلمات محدود نكنم . ادامه مطلب ... دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 9:33 :: نويسنده : YASHAR
![]() تو مثل رود سرشاري دلت درياست ميدانم
پر از احساس باراني و اين زيباست ميدانم در اين روزهاي خوب دعايم كن كه قلبت چشمه جوشان خوبيهاست ميدانم... جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : YASHAR
روزگار غریبیست، زمان به سرعت می گذرد چنان که زمان را همچو نسیمی بر صورت خود حس می کنیم که در عبور است...غرق زندگی هستیم، گاه گاهی دست و پایی می زنیم و خود را به بالا می کشیم نفسی می گیریم و دوباره رو به پائین... چشم به هم می زنی و روز تولدت دوباره فرا می رسه، به گذشته نگاه می کنی، مخصوصا به یک سال قبل، خاطراتت رو مرور می کنی گاه لبخند می زنی و گاه...دلت میخواد گوشیتو خاموش کنی، ناپدید شی حتی برای یک روز از همه کس و همه چیز... دست به قلم می بری که خلاصه ای از اون خاطرات رو بنویسی اما ترجیح میدی امسال حرفهایت را در سینه نگه داری تا شاید زمانی دیگر در سپیده دمی دیگر خاطراتم را با شما بازگو کنم... اما این رو فقط باید گفت که: دوستان خوبی در کنارم دارم و خدای دوست داشتنی ای و همین مرا بس... ادامه مطلب ... چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 20:27 :: نويسنده : YASHAR
اگر روزی دلم گرفت یادم باشدکه خدا با من است، که فرشته ها برایم دعا میکنند،که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد. یادم باشد که قاصدکی در راه است، که بهار نزدیک است،که فردا منتظرم می ماند، که من راه رفتن می دانم و دویدن،و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد.اگر روزی دلم گرفت یادم باشد که خدای من اینجاست همین نزدیکیها،و من، تنها نیستم.خوشبختي را همين لحظه باور كن ، لحظه اي كه دلي به ياد توست... ادامه مطلب ... چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : YASHAR
تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه ی کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : YASHAR
عشقـــــ منـــ از فريبــــ انسانـــها دلگـير نشو، اينان روے زميني زندگيــــــ ميکنند کی اشکات و پاک می کنه شبا که غصه داری؟ ادامه مطلب ... چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 19:41 :: نويسنده : YASHAR
____________$$$$$
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : YASHAR
فرشته، اومدی از دور، چطوره حال و احوالت؟ می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم! تو می ګی آخرش یک شب ، میان از ماه دنبالت ! ولی تا لحظه رفتن، یه عالم عاشقت می شم !دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : YASHAR
گـريـه آمد، خنده آمد ، گريه بـا من پر گرفت گـريـه در افـتـادنـم دسـت مـرا بـهـتـر گرفـت خـنـده آمد بـا من امـا طـاقـت مـانـدن نـداشت گريه با من ماند و چشمان مرا از سر گرفـت وقـتـی از يـيـلاق بـرگشتـم بـه استـقـبـال مـن دست بـندی هديه آورد از من انگشتـر گرفـت در شــبـان خـستـه ی دلگـيـر تـنـهـايـی فـقـط گريـه با من يار شد از دست من ساغر گرفت داشـتـم درغـربـت تـاريـک خـود يـخ می زدم نـيمه شب يک شاخه آتش داد خاکستر گرفـت پـشـت پـيـچـاپـيـچ تـصـويـر تـو نـيـلوفـر شدم گـريــه آمـد آتـشـی در بـاغ نـيـلـوفـر گـرفـت گـريـه شـايـد چـشم هايـت بـود از آغاز، نـه... چشم هايـت را دلـم يـک دست بالاتـر گرفـت ادامه مطلب ... دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : YASHAR
دلبری داریم که از صاحب دلان دل می برد/ غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل می برد گر نقاب از چهره گیرد آن نگار نازنین / پرتو رخساره اش دلهای مایل می برد . . . ...............
چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا؟ دل سر گشته کجا وصف رخ یار کجا ؟ قصه عشق منو زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجاست؟ سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا؟ هر که را تو بپسندی شود خادم تو خدمت عشق کجا نوکر سر بار کجا؟ کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عهد گنهکار کجا؟ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 19:54 :: نويسنده : YASHAR
آنچنان ساده ام به گمانم یادت ، پنجره احساسم را میکوبد ! چرا که در دلم هوای دلتنگی پیداست... دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 20:56 :: نويسنده : YASHAR
من آن گلبرگ معصومم.... که میمیرم ز بی آبی...... ولی با خفت و خواری ... پی شبنم نمیگردم...... خداحافظ همین حالا ، همین حالا که من تنـــــهام خداحافظ ...
چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : YASHAR
به خاطر روی زیبای تو بود
یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : YASHAR
ازاین تکرارساعتهـ ـا... از این بیهوده بودنهـ ـا... از این بی تاب ماندنهـ ـا... ازاین تردیدـهـ ـا، نیرنگهـ ـا... شکهـ ـا... خـــیـــانتهـ ـا... ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا...! و از این مرگ باورها و رویاهـ ـا...!!! پریشانمـــ!!! دلـ ـم پرواز میخواهد...!
ادامه مطلب ... درباره وبلاگ ![]() سلام. از این که به وبلاگ من اومدین کمال تشکر را دارم و امیدوارم که لحظات خوبی را داشته باشین همه ی صفحات رو بخونین ادامه ی نوشته ها در صفحات بعد که شماره صفحات در انتهای همین صفحه هست کلیک کنین و بخونین. در ضمن با عضویت در وبلاگ راست کلیک شما فعال میگردد برای کپی مطالب نظر یادتون نره و در خبر نامه و وبلاگ ما عضو شوید. متشکرم. يــــاشـــار کـــــریـــمــــی ... موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |